همیشه اسمشو شنیده بودم ولی از اونجایی که زیاد اهل فیلم دیدن نیستم هیچ وقت ندیده بودمش. وقتی بین یکی دو تا از دوستام حاضر میشم و باهاشون میرم بیرون همیشه زمانی که بحث فیلم میشه من از دور خارج میشم اما خب مزیتی هم که دارم اینه که بدون نگرانی میتونن فیلمی رو برام اسپویل کنن چون احتمال این که یه روزی اون فیلم رو ببینم کمهlaugh

خلاصه، دیدنش به نوعی توفیق اجباری بود. حوصلم سر رفته بود و خالم گیر داده بود و کار دیگه هم نداشتم بنابراین به تماشا نشستم.

قطعا قصد تحلیل فیلم رو ندارم ولی چند تا چیز بود که خیلی منو تحت تاثیر قرار داد یا به فکر فرو برد. با این که موضوع تمام قسمت های فیلم، مافیا و عملکرد اونها بود، رویکرد خانواده محوری داشتن و همه‌ی کار ها حتی جرم و جنایت رو هم خانوادگی انجام میدادن. ینی تشکیلات خودشون رو بر مبنای خانواده شکل داده بودن. نکته دوم آرامش و طمانینه خاص گادفادر به عنوان پدر خانواده و رییس تشکیلات بود. کمتر پیش میومد که این افراد تندی یا خشونت مستقیم نسبت به هر کسی نشون بدن و صحبت کردن و راه رفتن و بقیه حرکاتشو خیلی آرام و ملایم صورت می‌گرفت. شاید این هم نکته ای بود که باعث میشد شخص گادفادر ذهن آرام تری داشته باشه و بتونه بهتر از بقیه تصمیم بگیره. البته نمیشه گفت که این افراد ااما درون آرامی داشتن، هر چی که بود لااقل موج ها و حرکت های درونی رو به بیرون منتقل نمی‌کردن و به نحوی خاص تو دار بودند. شعار همیشگی این بود که اگر خصومتی با کسی دارن و اگر کشتاری قرار هست صورت بگیره توجیه منطقی داشته باشه و همه و همه در راستای تامین منافع اقتصادی بود و اگر کسی عامل قتل دیگری بود و این قتل از روی احساسات و برای انتقام جویی صورت می‌گرفت، حرکت و تصمیمش غیر عاقلانه شمرده می‌شد و بقیه سعی در طرد کردنش داشتن. هر چند برای ما که مسلمانیم، قتل برای دستیابی به منافع اقتصادی یا به قول این ها، مسائل کاری هم جایز نیست اما نوع نگاهشون جالب بود.

 

گادفادر ها(تا اونجایی که من دیدم ۲ تاشون) تکیه کلام های خاصی داشتن و ظاهرا به کار بردن اون ها در موقعیت های مختلف هم موروثی بود. پیشنهادی بهش میدم که نتونه رد کنه» و هرگز چیزی رو که بهش فکر میکنی رو به زبون نیار» دو مورد از جملات فوق الذکر بود! جمله دیگه ای هم که برام جالب بود این بود: هیچ وقت جلوی یه غریبه پشت قوم و خویشت رو خالی نکن» یا یک چیزی با همین مضمونlaugh آخرین موردی هم که به عنوان وصیت از گاد اول به گاد دوم منتقل شد و همیشه هم توی فیلم جواب مثبت داد این بود:همیشه اونی که توی دم و دستگاه تو، پیشنهاد صلح و مذاکره با دشمن رو میده خائنه». هنوز دلیل منطقی یا حتی احساسی براش پیدا نکردم ولی اگر قابل اثبات باشه این هم میتونه از اون قواعد دگرگون کننده باشه.

 

و البته نکته آخر: جنس معاملات و کار های اقتصادی در همه جای دنیا یکیه، شاید دوگانه سود و ضرر و تضاد منافع بین افراد در موقعیت های مشابه خیلی زیاد به چشم ما هم بخوره. از این نظر شاید بشه گفت کمی آموزنده بود!

 

 

اگر بعدا چیز جالب دیگه ای هم به ذهنم رسید حتما اضافه خواهم کرد.

 

 

آتش زیر خاکستر


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها